محل تبلیغات شما
دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا
نرم نرمک دل به او بستم نمیدانم چرا

با پیامی دل زمن برد آن صبای صبح خیز
با محبت کرد قلبم را به عشقش مبتلا

من نبودم اهل تسبیح و روایت لیکن او
کرده شیدای حدیث و معرفت قلب مرا

شعرهایم ناقص و بی ارزشند و کم فروغ
میکند تایید و میگوید به شعرم مرحبا

گر کسی پرسد زمن از او چه میدانی؟ بگو
گویمش مجنون اشعار من است آن با صفا

آرزومندم بگیرم تنگ در آغوش خویش
تانگردد بعد ازاین دین ودلی از هم جدا

ای رفیقان طریقت چند ماهی می شود
دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا

به امید دیدنت خدا خداخواهم کرد

بغلم میکنی و میروم آهسته به خواب

دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا

قلبم ,نادیده ,زمن ,دلبری ,دل ,فرمانروا ,بر قلبم ,قلبم شده ,نادیده بر ,دلبری نادیده ,شده فرمانروا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازاریابی ومدیریت بازار درصنعت بیمه